Print
Zoom In
Zoom Out

خاطره رهبر انقلاب از روز بازگشت امام به ایران

شناسه مطلب: 13996
زمان انتشار: چهارشنبه 12 بهمن 1401 ساعت 13:20

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سال 76، در گفت‌و‌شنودی صمیمانه با جمعی از نوجوانان و جوانان، به ذکر خاطره‌ای از روز ورود امام خمینی به میهن در دوازدهم بهمن 57 پرداختند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی ستاد همکاریها به نقل از  ‌پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب بخش‌هایی از متن این خاطره را به شرح زیر منتشر کرد:

«یکی از خاطرات خیلی جالب من، آن شب اوّلی است که امام وارد تهران شدند؛ یعنی روز دوازدهم بهمن - شب سیزدهم - شاید اطّلاع داشته باشید و لابد شنیده‌اید که امام، وقتی آمدند، به بهشت زهرا رفتند و سخنرانی کردند، بعد با هلی‌کوپتر بلند شدند و رفتند.

تا چند ساعت کسی خبر نداشت که امام کجا هستند! علّت هم این بود که هلی‌کوپتر، امام را در جایی که خلوت باشد برده بود؛ چون اگر می‌خواسشت جایی بنشیند که جمعیت باشد، مردم می‌ریختند و اصلاً اجازه نمی‌دادند که امام، یک جا بروند و استراحت کنند. می‌خواستند دور امام را بگیرند.

هلی‌کوپتر در نقطه‌ای در غرب تهران رفت و نشست، بعد اتومبیلی امام را سوار کرد. همین آقای «ناطق نوری» اتومبیلی داشتند، امام را سوار می‌کنند - مرحوم حاج احمد آقا هم بود - امام می‌گویند: مرا به خیابان ولی‌عصر ببرید؛ آن‌جا منزل یکی از خویشاوندان است. درست هم بلد نبودند؛ می‌روند و سراغ به سراغ، آدرس می‌گیرند، بالاخره پیدا می‌کنند - منزل یکی از خویشاوندان امام - بی‌خبر، امام وارد منزل آنها می‌شوند!

امام هنوز نماز هم نخوانده بودند - عصر بود - از صبح که ایشان آمدند - ساعت حدود نه و خرده‌ای - و به بهشت زهرا رفتند تا عصر، نه ناهار خورده بودند، نه نماز خوانده بودند، نه اندکی استراحت کرده بودند! آن‌جا می‌روند که نمازی بخوانند و استراحتی بکنند. دیگر تماس با کسی نمی‌گیرند؛ یعنی آن‌جا که می‌روند، با کسی تماس نمی‌گیرند. حالا کسانی که در این ستادهای عملیاتی نشسته بودند - ماها بودیم که نشسته بودیم - چقدر نگران می‌شوند! این دیگر بماند. چند ساعت، هیچ کس از امام خبر نداشت؛ تا بعد بالاخره خبر دادند که بله، امام در منزل فلانی هستند و خودشان می‌آیند، کسی دنبالشان نرود!

من در مدرسه رفاه بودم که مرکز عملیاتِ مربوط به استقبال از امام بود - همین دبستان دخترانه رفاه که در خیابان ایران است که شاید شما آشنا باشید و بدانید - آن‌جا در یک قسمت، کارهایی را که من عهده‌دار بودم، انجام می‌گرفت؛ دو، سه تا اتاق بود. ما یک روزنامه روزانه منتشر می‌کردیم. در همان روزهای انتظار امام، سه، چهار شماره روزنامه منتشر کردیم. عدّه‌ای آن‌جا بودیم که کارهای مربوط به خودمان را انجام می‌دادیم.

آخر شب - حدود ساعت نه‌ونیم، یا ده بود - همه خسته و کوفته، روز سختی را گذرانده بودند و متفّرق شدند. من در اتاقی که کار می‌کردم، نشسته بودم و مشغول کاری بودم؛ ناگهان دیدم مثل این که صدایی از داخل حیاط می‌آید - جلوِ ساختمان مدرسه رفاه، یک حیاط کوچک دارد که محلِّ رفت و آمد نیست؛ البته آن هم به کوچه در دارد، لیکن محلِّ رفت و آمد نیست - دیدم از آن حیاط، صدای گفتگویی می‌آید؛ مثل این‌که کسی آمد، کسی رفت. پا شدم ببینم چه خبر است. یک وقت دیدم امام از کوچه، تک و تنها به طرف ساختمان می‌آیند! برای من خیلی جالب و هیجان‌انگیز بود که بعد از سالها ایشان را می‌بینم - پانزده سال بود، از وقتی که ایشان را تبعید کرده بودند، ما دیگر ایشان را ندیده بودیم - فوراً در ساختمان، ولوله افتاد؛ از اتاقهای متعدّد - شاید حدود بیست، سی نفر آدم، آن‌جا بودند - همه جمع شدند. ایشان وارد ساختمان شدند. افراد دور ایشان ریختند و دست ایشان را بوسیدند. بعضیها گفتند که امام را اذیّت نکنید، ایشان خسته‌اند.

برای ایشان در طبقه بالا اتاقی معیّن شده بود - که به نظرم تا همین سالها هم مدرسه رفاه، هنوز آن اتاق را نگه داشته‌اند و ایام دوازده بهمن، گرامی می‌دارند - به نحوی طرف پله‌ها رفتند تا به اتاق بالا بروند. نزدیک پاگرد پله که رسیدند، برگشتند طرف ما که پای پله‌ها ایستاده بودیم و مشتاقانه به ایشان نگاه می‌کردیم. روی پله‌ها نشستند؛ معلوم شد که خود ایشان هم دلشان نمی‌آید که این بیست، سی نفر آدم را رها کنند و بروند استراحت کنند! روی پله‌ها به قدر شاید پنج دقیقه نشستند و صحبت کردند. حالا دقیقاً یادم نیست چه گفتند. به‌هرحال، «خسته نباشید» گفتند و امید به آینده دادند؛ بعد هم به اتاق خودشان رفتند و استراحت کردند.

البته فردای آن روز که روز سیزدهم باشد، امام از مدرسه رفاه به مدرسه علویِ شماره دو منتقل شدند که برِ خیابان ایران است - نه مدرسه علوی شماره یک که همسایه رفاه است - و دیگر رفت و آمدها و کارها، همه آن‌جا بود. این خاطره به یادم مانده است.»



پاسخ به چند سئوال دانش اموزی

چرا خدا رژیم صهیونیستی را گرفتار عذاب نمی‌کند

امام جمعه همدان:

مبلغ طرح امینی موفق است که ملجا همه دانش‌آموزان باشد

ما ملت امام حسینیم

امیدبخشی در دل مستضعفان از آثار توجه به ماه محرم است

به کدامین گناه!

پاسخ به چند سئوال دانش اموزی

چرا خدا رژیم صهیونیستی را گرفتار عذاب نمی‌کند

ره آورد مقاومت

اجابت آه و اشک کودکان یتیم غزه!

در پی شهاد سردارکاظمی

تسلیت مدیر حوزه های علمیه به وزیر آموزش و پرورش

کارشناس حوزوی تعلیم و تربیت بیان کرد

توصیه هایی برای تربیت فرزندان شجاع و سلحشور در شرایط جنگی

مدیرکل آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان:

تقویت همکاری‌ حوزه‌علمیه و آموزش وپرورش یک ضرورت است

دیدارمسئولان مدارس علوم و معارف اسلامی با مدیرکل آموزش‌وپرورش زنجان

با حضور معاون وزیر آموزش و پرورش؛

هفدهمین مدرسه خیرساز آیت‌الله نورمفیدی افتتاح شد

غدیر؛ بزرگترين عيد خدا

فیلم

نشست مدیر حوزه‌ علمیه خراسان با رابطین طلاب شاغل در آموزش و پرورش

فیلم/ همایش تخصصی طلاب وظیفه آموزش و پرورش خراسان رضوی

قابل توجه فرهنگیان و دانش اموزان

مسابقه کتابخوانی «از غدیر تا ظهور» برگزار می‌شود

مشاور وزیر آموزش و پرورش:

نقش‌آفرینی طلاب در سنگر تعلیم و تربیت قابل تقدیر است

نیم نگاهی به کتاب «تعلیم و تربیت در نهج‌البلاغه»