به گزارش پایگاه اطلاع رسانی ستاد همکاریها به نقل از «شهر بیست»، گزارش «نوحههایی که از آسمان آمدهاند» به قلم احسان ناظم بکایی در شماره ۶۲۱ مجله همشهری جوان منتشر شده بود که با تغییری مختصر به مناسبت ایام سوگواری محرم بازنشر میشود.
«ای اهل حرم میر علمدار نیامد…»، «امشب شهادتنامۀ عشاق امضا میشود…»، «امشبی را شه دین در حرمش مهمان است…» و … کافی است این مصراعها را بشنویم تا بلافاصله با حال و هوای دمهای آشنا، مصراعهای بعدی را بگوییم.
ابیات و اشعاری که سالهاست از چشمها اشک گرفتهاند و حال خیلیها را خوش کردهاند. ابیاتی سنگین و وزین که نکته جالب درباره آنها این است که عمرشان به ۱۰۰ سال نمیرسد و بیشترشان در سالهای معاصر (اواخر قاجار، دوره پهلوی و بعد از انقلاب) گفته شدهاند.
برخی از سرایندگان آنها مثل «شفق» و «سازگار» در قید حیاتند و آنچه را از شور شعرشان ایجاد شده، میبینند و میشنوند. آنچه در این مطلب میخوانید، معرفی پنج قطعه شعر عاشورایی شناخته شده است که همهمان در حافظه داریم. این که آنها را چه افرادی گفتهاند و چه داستانهایی داشتهاند
*مکن ای صبح طلوع/ شاعر محمود بهجت
شبهای عاشورا با این دم است که حسینیهها و تکیهها، تکان میخورند. کافی است مداح یا روضهخوان با صدای خسته از شور گرفتن قبلی، آرام بگوید: «امشبی را شه دین در حرمش مهمان است…» تا ناله جمع بیاید که «عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است» و بعد همه دم بگیرند و سینه سنگین بزنند؛ «مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع».
معمولاً در هیئتها، همین ابیات را میخوانند اما این مجموعه حدود ۱۶۰ مصراع دارد و ۲۰ بند هشت مصراعی دارد که پایان هر بند همین ابیات است. بند اول این مجموعه این شکلی است:
شب وصل است و تب دلبری جانان است
ساغر وصل لبالب به لب مستان است
در نظربازیشان اهل نظر حیران است
گوییا مشعله از بام فلک ریزان است
چشم جادوی سحر زین شب و تب گریان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
نکته جالب این که این شعر را محمود بهجت فومنی پدر مرحوم آیتالله محمدتقی بهجت سروده است. محمود بهجت که نانوا و به کربلایی محمود معروف بود، همدوره میرزا کوچک جنگلی و از بزرگان گیلان در ۱۰۰ سال پیش به شمار می رفت.
آیتالله محمدتقی بهجت، آخرین فرزند از پنج فرزند او (چهار پسر و یک دختر) بود. او سال ۱۳۲۵ شمسی درگذشت. بنابراین عمر این اشعار کمتر از ۱۰۰ سال برآورد میشود.
*بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا/ شاعر غلامرضا سازگار
شاید خیلیها این ابیات را در پایان روضه خوانیهای حاج منصور ارضی به یاد دارند؛ «بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا/ در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا/ تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده/ تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا»؛ ابیاتی که حالتی دعاگونه دارند و دلها را هوایی کربلا میکنند.
«مرغ دل پر میزند پیوسته سوی کربلا / گشته ذکر صبح و شامم گفتوگوی کربلا/ پیش از آن که مادر شیر نوشاند مرا/ جام اشک و خون گرفتم از سبوی کربلا …» این ابیات را که از شعری دوازده بندی است، شاعر و مداحی نام آشنا سروده؛ غلامرضا سازگار که ۸۱ سال پیش در قم به دنیا آمد، در نوزده سالگی ازدواج کرد و به تهران آمد و برای امرار معاش به کارهای مختلفی مثل بنایی و چوپانی و… مشغول شد.
سازگار که از نوجوانی مداحی میکرد، دستی هم بر آتش شعر داشته و دارد و شعرهای جالب توجهی در مدح ائمه اطهار میگوید. سازگار که همچنان برای اهلبیت(ع) میخواند و اشک میگیرد، چهار دختر و دو پسر دارد که هر دو پسرش، عباس و زهیر از خادمان امام حسین(ع) هستند. سازگار در فضای مجازی هم فعال است و سایتی به نام نخل میثم به نشانی nakhlemeysam.ir
دارد. با اینکه دیگر راه کربلا باز شده و رفتن به عتبات مثل گذشته دشوار نیست اما همچنان این شعر، دلها را میلرزاند.
*شاه گفتا کربلا امروز میدان من است/ شاعر ناشناس
در میانۀ سنت چهار پایهخوانی ظهر عاشورا در بازار تهران که این هم از ایدههای حاج مرزوق بود، این شعر، زیر طاق بازار را میلرزاند. کافی بود مداحی که روی چهارپایه رفته، فریاد بزند: «شاه گفتا کربلا امروز میدان من است» تا همه هق هق کنان همراهی کنند «عيد قربان من است». بعد مداح بگوید: «مادرم زهرا در این گودال مهمان من است» و همه ناله بزنند: «عید قربان من است» و ناگهان همه در دو دسته این دو مصراع را متناوب تکرار کنند. جلوی بازار فریاد میزد: «شاه گفتا کربلا امروز میدان من است/ عید قربان من است» و بعد از عقب بازار «مادرم زهرا در این گودال مهمان من است عيد قربان من است» و سینه زنی، زمین و زمان را میلرزاند. این شعر البته ابیات دیگری هم دارد؛ «کربلا رنگین از خون جوانان من است/ عید قربان من است/ خواهرم زینب پرستار یتیمان من است/ عید قربان من است…» این ابیات که در آنها به مرور عبارت «روز ایثار من است» جای «عید قربان من است» را میگیرد، شاعر ناشناسی دارد و البته مجموعهای است که انگار به مرور، تکمیل شده است.
*ای اهل حرم میر علمدار نیامد/ شاعر محمد جواد غفورزاده (شفق)
همه واقعه در روز عاشورا اتفاق افتاده اما طبق میراث حاج مرزوق که هر روز از دهۀ اول محرم به نام یکی از شهدای عاشورا نامیده شده، روز تاسوعا، روز حضرت عباس(ع) است. در این روز، در کنار مرثیههای گوناگون، پیچیدن طنین طی «اهل حرم میر علمدار نیامد/ سقای حسین سید و سالار نیامد» شوری بزرگ در هر تجمع عزاداری ایجاد میکند و سینهزنان در دو دسته، دم میگیرند و سینه میزنند.
عمر این شعر هم زیاد نیست ولی عمیق است. این شعر را محمدجواد غفورزاده متخلص به شفق سروده است؛ شعری که بعد از این بیت مشهور به ابیات دیگر مثل «ای همسفران ماه بنی هاشمیان کو؟ / آرام دل و دیده و آرامش جان کو؟ / آیینۀ عشق از پی دیدار نیامد / علمدار نیامد علمدار نیامد/ دلهای پریشان شده شیرازه ندارد/ گنجایش اندوه و غم تازه ندارد / دل خون شد و مجنون شد و دلدار نیامد…» میرسد. غفورزاده حدود ۸۰ سال پیش در مشهد به دنیا آمد و تحت تأثیر سبک خراسانی، شعر آیینی سرود.
«رستاخیز لاله ها»، «این حسین کیست»، «ستایشگران خورشید»، «از کعبه تا محراب» و «کتیبۀ خورشید» کتابهای منتشرشده او هستند. نکته جالب این که تضمینهای دیگری هم به این شعر، توسط شاعران مختلف زده شده است ولی همچنان شعر خود شفق، با اختلاف قابل توجهی در صدر است.
*امشب شهادتنامه عشاق امضا میشود/ شاعر حبیب الله چایچیان (حسان)
این شاعر تبریزی الأصل پنج سال قبل در ۹۴ سالگی درگذشت. حبیب الله چایچیان که سالها ملقب به حسان بود، شبهای عاشورا، ابیاتی که او سروده چنان با دل و جان هیئت ها در می آمیزد که انگار قرنهاست این فریاد بر آسمان بلند است که «امشب شهادتنامه عشاق امضا میشود / فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا میشود / امشب کنار یکدگر، بنشسته آل مصطفی/ فردا پریشان جمعشان، چون قلب زهرا میشود….» روضه خوانان و مداحان، بسته به حال و احوال هیئت، ابیاتی را از این
شعر چهارده بیتی میخوانند و اشک میگیرند؛ شعری که با این بیت تمام می شود: «ترسم زمین و آسمان، زیر و زبر گردد حسان/ فردا اسارتنامه زینب چو اجرا می شود» این شعر که مصراع اول ۱۳بیت آن با کلمه امشب و مصراع دوم ۱۴ بیتش با کلمه فردا شروع میشود، تقابل آرامش خاندان امام حسین(ع) قبل از عاشورا و بحران اسارت و ماجرای شهادت بعد از عاشورا را نشان میدهد. چایچیان که سه جلد دیوان اشعار دارد تا سالها با شور و هیجان، شعرخوانی میکرد.
ضمن این که قطعه معروف «آمدم ای شاه پناهم بده» را هم درباره امام رضا(ع) سروده است؛ قطعهای که با صدای کریمخانی ماندگار شده است.