پایگاه اطلاع رسانی دبیرخانه ستاد همکاری ها، سلسله مقالات تربيت اسلامى با تاكيد بر ديدگاههاى امام خمينى اثر دكتر محمد رضا شرفى را منتشر میکند .
*معنا و مفهوم تربيت
تربيت از مفاهيم و پديده هايى است كه در خصوص معنا و مفهوم آن توافق فلسفى و وحدت ديدگاه كمتر وجود دارد، به اين لحاظ كه هر مكتب ، متكى بر مبانى فلسفى خود، تعريف ويژه اى براى تربيت ارائه مى كند. شايد بتوان قديمى ترين و در عين حال روانترين و ساده ترين تعريف را به افلاطون نسبت داد. وى مى گويد: تربيت ، زيباترين چيزى است كه در بهترين انسان ها آشكار مى شود (1).
در رويكرد تربيتى اسلام ، بيشترين تعاريف ، ناظر بر مفهوم شكوفايى استعدادها و بالفعل نمودن آنهاست و در تكميل چنين برداشتى از مقوله تربيت ، علماى اخلاق به كسب عادات و رفتارها و درونى ساختن آنها توجه خاص دارند. لذا مى توان نتيجه گرفت كه در چنين رويكردى ، انسان موجودى است مشحون از قابليتها و تواناييهايى نهفته و درونى كه بايد در جريان تربيت آشكار شود و به ظهور و بروز برسد از سوى ديگر، بسيارى از خلقيات و صفات مطلوب بايد از طريق الگوگرايى و همانند سازى ، در وجود وى ايجاد شود و او را به كمال برساند.
يكى از متفكران تربيتى به نام برو باخر تربيت را اين گونه باز پديده سازگارى متمايز مى كند:
تعريف اول / تربيت را نبايد همچون فرايند سازگارى متقابل آدمى با طبيعت ، خويشتن و غايت نهايى هستى دانست (2).
و او در جنبه اثباتى مى گويد:
تعريف دوم تربيت / نظام بخشيدن به تجهيزات و تواناييهاى فيزيكى ، فكرى و اخلاقى آدمى براى بهره منديهاى فردى و اجتماعى و نيز تمركز بخشيدن به اين فعاليت و خلاقيتهاى آنان است تا به غايت مورد نظر برسد(3).
تربيت را از حيث قلمرو و حوزه كار نيز مى توان در دو معناى خاص و عام مورد توجه قرار داد در اولى ، فرايندهاى ويژه اى همچون انتقال انديشه و ايجاد صفات معين در محدوده سنى خاص مورد نظر است كه معمولا در مراكز ومحيطهاى آموزشى صورت مى گيرد و غالبا به آن تربيت رسمى نيز اطلاق مى شود.
تربيت عام ، زمينه ساز نگرشها و روشهاى تحول بخشى است كه در تمام مراحل زندگى جريان دارد و منشاء تاثير آن خود فرد يا عوامل خارج از وجود اوست و به لحاظ گستردگى دامنه آن به تربيت غير رسمى نيز منسوب است ، با اين ملاحظه تربيت انبيا و اولياى الهى و جانشينان آنها در زمره تربيت عام قرار مى گيرد. چنين تربيتى ، از جنبه پهنانگرى ، مرزهاى زمان و مكان را در هم مى نوردد و از جنبه ژرفانگرى و به لحاظ همخوانى فطرى ، بر مخاطبش تاثير عميق ترى مى گذارد و در اين مجموعه ، تربيت عمدتا از جنبه عام مورد نظر است .
*منزلت تربيت
نسبت تربيت و ارزشها چيست و علاوه بر آن نسبت تربيت و انسان چگونه تبيين ميشود؟ پاسخ به اين مسائل به بيان سه مقدمه نيازمند است
1 - انسان ، منظور نهايى جهان خلقت است .
2 - عامل ارزشمندى وجود آدمى ، پايبندى و التزام او به ارزشهاست .
3 - پديده اى كه او را عارف به ارزشها و عامل بدانها مى سازد، تربيت است .
*در كلام امام خمينى (س ) چنين آمده است :
اساس عالم بر تربيت انسان است
انسان عصاره همه موجودات است و فشرده تمام عالم است و انبيا آمده اند براى اينك اين عصاره بالقوه را بالفعل كنند و انسان يك موجودى الهى بشود كه اين موجود الهى ، تمام صفات حق تعالى در اوست و جلوه گاه نور مقدس حق تعالى است (4).
براى پى بردن به منزلت تربيت ، مى توان انسانهاى واجد و فاقد تربيت را با هم مقايسه كرد، ايشان در اين زمينه مى فرمايند:
آن قدر كه انسان غير تربيت شده مضر است به جوامع ، هيچ شيطانى و هيچ حيوانى و هيچ موجودى ، آن قدر مضر نيست و آن قدر كه انسان تربيت شده مفيد است براى جوامع ، هيچ ملائكه اى و هيچ موجودى آن قدر مفيد نيست (5).
به منظور تبيين منزلت تربيت اسلامى در بيان ساير مكاتب مى توان به رابطه فيزيك و متافيزيك از ديدگاه ايشان توجه كرد:
اسلام است كه مى تواند انسان را از مرتبه طبيعت تا مرتبه روحانيت ، تا فوق روحانيت تربيت كند ،غير اسلام و غير مكتبهاى توحيدى اصلا كارى به ماورا ندارند، عقلشان هم به ماوراى طبيعت نمى رسد، علمشان هم به ماوراى طبيعت نمى رسد. آنى كه علمش به ماوراى طبيعت مى رسد آنى است كه در راه حى باشد، آنى است كه ادراكش ، ادراك متصل به وحى باشد و آن انبيا هستند(6).
*قابليت تربيت
مرزهاى تربيت پذيرى انسان چگونه تبيين و تحديد مى شود؟ و ميزان تاثيرپذيرى او از پرورش صحيح تا چه اندازه است و آيا عواملى يافت مى شوند كه حد تربيت را تعيين كنند؟
اگر يكى از مفاهيم تربيت را تحول انسان موجود به انسان مطلوب بدانيم ، تحول پذيرى انسان از ديدگاه ، مقدور و تعريف شده خواهد بود و چنانچه تغيير بينش و منش انسان طالح به انسان صالح را از مصاديق ديگر تربيت بدانيم كه حقيقت توبه است ، از ديدگاه شارع مقدس اسلام ، با حفظ شرايط آن ، عملى شدنى خواهد بود.
رويكرد امام خمينى (س ) در اين خصوص نيز حاوى انديشه اى عميق است :
انسان ، ادراكاتش و قابليتش براى تربيت ، تقريبا بايد گفت غير متناهى است (7).
در نگاهى ديگر، ايشان شرط قابليت انسان را براى درك مفاهيم كتاب آسمانى ، برخوردارى او از تزكيه نفس مى دانند و مى فرمايند:
انگيزه تلاوت قرآن بر بشر اين است كه تزكيه پيدا كنند و نفوس مصفا بشوند از اين ظلماتى كه در آنها موجود است تا اينكه بعد از اينكه مصفا شدند، ارواح و اذهان آنها قابل اين بشود كه كتاب و حكمت را بفهمند(8).
ايشان تحول روحى و جهش معنوى جوانان را مرهون لطف و عنايت الهى مى دانند و مى فرمايند:
اين ملت به خواست خداى تبارك و تعالى و با عنايت خاصه او اول منقلب شد در معنويات ، جوانها از آن حال سابق برگشتند، به يك حال اسلامى و فهميدند كه اسلام چه بايد باشد و چه بايد بكند، دنبال او اين انقلاب حاصل شد(9).
منابع
1- آويبورى ، لرد، در جستجوى خوشبختى ، ص 107
2- 371 p education of philosophies modern s john brubacher
3- همان
4- آيين انقلاب اسلامى (گزيده اى از انديشه ها و آراى امام خمينى ) ص 201
5- همان ، ص 200، 201
6- همان ص 200
7- همان ص 36
8- همان ، ص 230
9- جوانان از ديدگاه امام خمينى ، تبيان (دفتر شانزدهم ) ص 163، 164