ستاد همکاریها / در روايتي امام علي(ع) از پيامبر سوال مي کند: بهترين عمل در ماه رمضان چيست؟ حضرت مي فرمايد:«أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِي هَذَا الشَّهْرِ الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ» با فضيلت ترين اعمال در اين ماه پرهيز از گناه است. در عين حال قرائت قرآن در اين ماه بسيار سفارش شده بطوري که اين ماه را بهار قرآن معرفي کرده اند./ وسائل الشيعه، ج۱۸،ص ۳۱۳.
*چرا افضل اعمال در ماه مبارک رمضان ورع است؟
زیرا بار یافتن به مقام ربوبی، بدون ورع (پرهیز از گناه و دوری از شبهات) امکان ندارد.یعنی ابتدا بايد معناى« ورع» روشن شود تا ببینیم چرا افضل اعمال در ماه مبارك رمضان ورع است.
امام صادق علیه السلام در مورد معناي ورع فرموده اند: الورع ، الوقوف عند الشبهة (۱)؛ ورع آن است كه انسان در برخورد با شبهه توقف كند، اگر شبهه حرام است يعني احتمال مي دهد انجام فعلي حرام باشد، آن را ترك كند و اگر احتمال واجب بودن مي دهد انجام دهد.
فضيل بن عياض مي گويد: از امام جعفر صادق(ع) سؤال نمودم كه ورع و پارسائى چيست؟ فرمود: چيزى است كه انسان را از محرّمات خداوند باز داشته و او را از شبهات دور گرداند (۲)
علامه طباطبايي صاحب تفسير گرانمايه الميزان نيز مي گويد: ورع به معناي پرهيز از حرام هاى خدا و اجتناب از ارتكاب مناهيى[ گناهاني] است كه آدمى را به عذاب خدا مىكشاند.(۳)
برای رسیدن به ورع، انسان پيوسته باید از نفس خويش حساب كشي كند از نفس خود نسبت به عملكردهايش توضيح بخواهد. چنان كه امام صادق (ع) براي ورع يازده اصل و پايه ذكر كرده، اولين آن محاسبه نفس است.«اَصْلُ الْوَرَعِ دَوَامُ مُحَاسَبَةِ النَّفْسِ (۴).
اگر كسى بخواهد متصف به صفت ورع شود، نه تنها لازم است كه ترك محرمات و عمل به واجبات كند، بلكه از اعمال و امورى كه موجبات خلاف و مقدمات عصيان را فراهم مى سازد، دوری گزیند.
با توجه به معناي ورع و فلسفه يا هدفي كه خداوند از قرار دادن ماه مبارك به عنوان ضيافة الله دارد روشن مي شود كه بار يافتن به مقام قُرب ربوبي بدون ورع که همان دوری از گناه و شبهات است، تحقق نمي يابد.
پي نوشت ها :
۱. مستدرك الوسايل، محدث نوري، ج۱۷، ص۳۲۴، مؤسسه آل البيت، قم ۱۴۰۸ ش
۲. انوار العرفان في تفسير القرآن، ابو الفضل داور پناه، ج۱۲، ص ۲۵۷، ناشر انتشارات صدر – تهران، ۱۳۷۵ش
۳. الميزان، علامه طباطبايي، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، ج ۱۴، ص۲۵، ناشر دفتر انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم ، ۱۳۷۴ ش.
۴. مستدرك الوسايل، ج ۱۱، ص ۲۷۱.