پایگاه اطلاع رسانی ستاد همکاریها، به مناسبت فرا رسیدن سیزدهم رجب سالروز مولود کعبه برخی از خصایص امام عارفان ، پدر یتیمان و بینوایان و فاتح خیبر حضرت امیر المومنین علی علیه السلام از لابه لای ومعارف علوی منتشر می کند.
اولين رهبر و معلم تمام انسانها و اشرف موجودات ، پيامبر بزرگ اسلام (ص) بوده است كه براى عالميان رحمت، و براى حكام و فرمانروايان بهترين معيار و نمونه است، دومين رهبر بزرگ و شايسته حضرت اميرالمؤمنين على بن ابى طالب (ع) است كه قرآن ناطق، و تبلور مكتب اسلام است، رهبرى كه ريزهكاريهاى زندگى و كارهاى روزمرهاش براى هميشه به بشر درس درستكارى مىآموزد و در طول تاريخ انسان از آغاز اسلام تا به قيامت همچون خورشيدى پرنور مىدرخشد، پيوسته نور افشانی می کن و هيچگاه خاموش نمىشود.
*در همه جا با مردم
يكى از راويان نقل مىكند، وارد مسجد كوفه شدم، رفتم در جاى مخصوص وضو براى نماز وضو بسازم، ديدم در اطراف محل وضو، جمعيت انبوهى ايستاده، بطورى كه جائى برايم نيست، من كه عجله داشتم نزديكتر آمده و خواستم ميان دو نفر از آن جمعيت براى خودم جائى پيدا كنم، بهمين جهت با فشار زياد سعى كردم به آب برسم يكى از افرادی كه مشغول وضو بود در اثر فشار من بروى زمين افتاد، او برخاست مرا تأديب كرد و رفت، من از كارم پشيمان شدم و از شخصى كه در كنارم بود پرسيدم: اين آقا كه بود؟ گفت: اين اميرالمؤمنين على(ع) بود...!
رهبرى كه با كمال تواضع در ميان مردم بود، همانند يكى از آنان وضو مىگرفت و بعد شخصى با اعمال فشار او را بزمين انداخته و حضرت پس از تأديب او ـ كه مربوط به حق جامعه است ـ از او درگذشت، آيا اين چنين رهبرى و شيوه حكومتى را جز در مكتب رهبران الهى، در كجا سراغ داريد؟!
*در مغازه خرمافروش
حضرت على(ع)، جهت مراقبت و نظارت مستقيم بر امور جامعه، گاهى به بازار مىرفت و در مغازه شخصى خرما فروش بنام (ميثم تمار) كه از ياران و اصحاب باوفاى آن حضرت بود می نشست، روزى ميثم جهت انجام كارى از مغازه خود خارج شد ،امير مؤمنان بسان يك كارگر خرمافروش، بجاى او مشغول فروش خرما شدند، پس از مدتى كه ميثم آمد، مقدارى خرما در گوشه مغازه خود ديد، امام به او فرمودند: اين خرماها براى توست، ميثم عرضه داشت: مقصودتان چيست؟ امام در پاسخش فرمودند:هر مرتبه كه مقدارى خرما فروختم يك خرما از خرماهاي تو كنار گذاشتم و اين مقدار انباشته شد، و در مقابل هر عدد از اين خرماها، يك عدد خرماى اضافه به مشتريان دادم، پس به قدر اين خرماها به مردم احسان شده و پاداش و ثواب آن براى توست، اما فكر كن كه اگر به همين مقدار از هر خريدار يك عدد خرما كم مىگذاشتى، آنگاه چه مىكردى؟
نكات جالب توجه اين داستان اين است كه امير مؤمنان على(ع)، خود را مسئول بر رعيت مىدانست، و امور جامعه را تحت نظارت مستقيم داشت، و آنقدر در طرز زندگانى خود ساده بود كه نه تنها از نشستن درب مغازه يك خرمافروش باكى نداشت، بلكه از فروش خرما چون يك كارگر ساده نيز ابائى نداشت، نكته مهمتر اينكه آن حضرت به طور عملى به مردم درس درستكارى مىآموخت و شاگردان خود را در همه جا تربيت اسلامى مىداد و با كنارگذاشتن آن تعداد خرما، اثرات كم فروشى را بطور عملى گوشزد نمود.
*حقوق مساوى با ديگران
يكى از خصيصه هاى آن امام بزرگ، عدم سوء استفاده از بيتالمال بود، آن حضرت در عين اقتدار و گسترش قلمرو حاكميت و در اختيار داشتن بيت المال مسلمين، حقوقى مساوى با ديگران از بيت المال مسلمين برداشت مىنمود و گاهى همان حقوق ناچيز را نيز در راه خدا انفاق می فرمود، و خود آن حضرت تهيدست می گشت.
راوى می گويد: روزى در بازار كوفه، حضرت على(ع) را ديدم كه در كنارى ايستاده و شمشير خويش را در معرض فروش گذاشته است! با شگفتى پرسيدم: يا اميرالمؤمنين، چرا مىخواهيد شمشيرتان را بفروشيد؟! امام با لبخند متواضعانه اى فرمودند: چون نياز به پول آن دارم، تا امرار معاش كنم! و اين در زمانى بود كه خراج بزرگترين ابرقدرت آن روز دنيا يعنى دولت گسترده اسلامى تحت اختيار آن امام معصوم قرار داشت!.
راوى ديگرى مى گويد: حضرت على(ع) را در فصل زمستان در بازار بصره يافتم، در حالى كه تنها دو قطعه پارچه كم قيمت به تن داشت و هوا سرد بود، از حضرت پرسيدم: چرا لباس كافى به تن نداريد؟! فرمودند: من روزى كه به اين شهر آمدم بيش از اين لباسى به تن نداشتم، اگر روز خروجم از شهر شما، چيزى بيش از اين به همراه داشتم، خيانت است.اين نمونه هائى را كه از زندگانى متواضعانه آن امام عظيمالشأن ذكر كرديم به عنوان مثال بود، سراسر زندگانى او تمام خدا پسندانه و با نهايت تواضع بوده، چه قبل از فرمانروائى و چه در زمان آن، لذا در نهجالبلاغه ضمن خطبهاى مفصل مىفرمايد، با من مثل جباران و توانگران سخن مگوئيد، و خطابم نكنيد... و اين شيوه تربيت شدگان مكتب وحى است، تا براى تمامى رهبران و فرمانروايان عالم اسوه باشند.
*عدالت با خويشاوندان
يكى از نكات بارز و صفات برجسته حضرت على(ع) اين بود (لا تأخذه فىالله لومة لائم) يعنى: هنگامى كه كار مربوط به خدا مى شد، ملامت و سرزنش هيچكسى را به خود راه نمى داد، به هنگام اجراى قانون، نخست از خود آغاز كرده و تا كوچكترين فرد جامعه را يكسان مىشمارد،حتى به خويشان و نزديكان خود امتيازى نمىداد و اين شايد به زبان آسان باشد، اما در عمل بسيار دشوار است، بعنوان نمونه دو مورد از رفتار عادلانه امام با نزديكانش بيان مى شود.
اول ـ جناب عقيل برادر بزرگتر حضرت امير مؤمنان كه افراد زيادى را تحت تكفل داشت، روزى خدمت امام شرفياب شد و از فقر و تنگدستى خود و خانوادهاش سخن گفت، حضرت فرمودند: به هنگام تقسيم بيتالمال مىتوانم از سهميه خودم چيزى به تو بدهم، اما هيچ امتيازى براى تو بر ساير مسلمين نمىتوانم قائل شوم و اگر امتيازى براى تو كه برادرم هستى قائل شوم، من خائن خواهم بود.
دوم ـ ام هانى خواهر امير مؤمنان و بانوى باشخصيت قريش، روزى با يكى از كنيزان خود به حضور برادر شرفياب شده و تقاضاى صلهاى نمود، حضرت نسبت به او و كنيزش بطور مساوى رفتار كرد، به هركدام مقدارى مساوى با ديگرى داد، امهانى از اين رفتار برادر كمى آزردهخاطر گشت، كه چرا براى او امتيازى حتى بركنيز خود قائل نشدهاند؟! اما حضرت فرمودند: كه اين روش اسلام است، كه بايد به همه مسلمين حقوقى مساوى از بيتالمال پرداخت كرد.