پایگاه اطلاع رسانی دبیرخانه ستاد همکاری ها،ضمن تبریک فرا رسیدن سالروز تاسیس نهاد امور تربیتی به همه دستن اندر کاران عرصه تعلیم و تربیت اسلامی ،دومین بخش از سلسله مقالات تربيت اسلامى با تاكيد بر ديدگاههاى امام خمينى اثر دكتر محمد رضا شرفى را منتشر میکند .
مرزهاى تربيت پذيرى انسان چگونه تبيين و تحديد مى شود؟ و ميزان تاءثيرپذيرى او از پرورش صحيح تا چه اندازه است و آيا عواملى يافت مى شوند كه حد تربيت را تعيين كنند؟
اگر يكى از مفاهيم تربيت را تحول انسان موجود به انسان مطلوب بدانيم ، تحول پذيرى انسان از ديدگاه ، مقدور و تعريف شده خواهد بود و چنانچه تغيير بينش و منش انسان طالح به انسان صالح را از مصاديق ديگر تربيت بدانيم كه حقيقت توبه است ، از ديدگاه شارع مقدس اسلام ، با حفظ شرايط آن ، عملى شدنى خواهد بود.
رويكرد امام خمينى (س ) در اين خصوص نيز حاوى انديشه اى عميق است :
انسان ، ادراكاتش و قابليتش براى تربيت ، تقريبا بايد گفت غير متناهى است (10).
در نگاهى ديگر، ايشان شرط قابليت انسان را براى درك مفاهيم كتاب آسمانى ، برخوردارى او از تزكيه نفس مى دانند و مى فرمايند:
انگيزه تلاوت قرآن بر بشر اين است كه تزكيه پيدا كنند و نفوس مصفا بشوند از اين ظلماتى كه در آنها موجود است تا اينكه بعد از اينكه مصفا شدند، ارواح و اذهان آنها قابل اين بشود كه كتاب و حكمت را بفهمند(11).
ايشان تحول روحى و جهش معنوى جوانان را مرهون لطف و عنايت الهى مى دانند و مى فرمايند:
اين ملت به خواست خداى تبارك و تعالى و با عنايت خاصه او اول منقلب شد در معنويات ، جوانها از آن حال سابق برگشتند، به يك حال اسلامى و فهميدند كه اسلام چه بايد باشد و چه بايد بكند، دنبال او اين انقلاب حاصل شد(12).
*فلسفه تربيتى اسلام
چنانچه با ترسيم ويژگيهايى بتوان به فلسفه تربيتى يك نظام راه يافت ، بر اين مبنا مهمترين شاخصهاى فلسفه تربيتى اسلام را به صورتى اجمالى در ذيل مى آوريم :
1 - گستره نگرش اخلاقى اسلام
مكتب تربيتى اسلام ، انسانها را فراتر از نوع عقيده ، مورد توجه قرار داده است و دايره عنايت پروردگار را به همدينان محدود نمى داند. فرموده پروردگار، مؤ يد اين معنى است :
و رحمتى وسعت كل شى ء (13).
و رحمت من همه موجودات را فراگرفته است .
اسلام جدا از گرايشهاى دينى و اعتقادى ، جايگاه اختصاصى براى انسان قايل است . به منظور شفافتر شدن مبحث ، نمونه هايى را در ذيل نقل مى كنيم :
در بخشى از نامه حضرت على عليه السلام خطاب به مالك اشتر آمده است :
ولا تكونن عليهم سبعا ضاريا تغتنم اكلهم فانهم صنفان ، اما اخ لك فى الدين ، اما نظير لك فى الخلق (14).
و مبادا نسبت به مردم ، (همچون ) جانورى درنده باشى و خوردنشان را غنيمت شمارى كه آنان دو دسته اند: يا با تو برادر دينى اند يا در آفرينش مانند تو هستند.
حاصل چنين نگرشى ، پيوند الفت و راءفتى است كه ميان مردم تجلى مى يابد.
امام خمينى نيز با توجه به چنين ديدگاهى مى فرمايند:
ما با همه ملتهاى عالم مى خواهيم دوست باشيم ، با همه دولتهاى عالم به حسب طبع اولى مى خواهيم دوست باشيم (15).
و در جاى ديگر مى افزايند:
مابشر دوست هستيم و پيغمبر ما، پيغمبر عظيم الشاءن ما بشر دوست بود و براى بشر، زحمتها، و تحمل مشاق كرد و ما هم پيرو از آن دستورى مى كنيم و با همه اقشار بشر، با تمام مستضعفين عالم روابط حسنه داريم به شرط اينكه روابط متقابل و احترام متقابل باشد(16).
امام به عنوان رهبر جهان اسلام ، منادى واقعى صلح در جهان بودند و در بخشى از سخنانشان چنين آمده است :
ما صلح مى خواهيم ، ما با همه مردم دنيا صلح مى خواهيم باشيم ، ما ميخواهيم مسالمت با همه دنيا داشته باشيم (17).
و در جايى ديگر چنين مى فرمايند:
اميدواريم كه صلح جهانى بر پايه استقلال ملتها و عدم مداخله در امور يكديگر و مراعات اصل حفظ تماميت ارضى كشورهاى منطقه بنا گردد و هرگونه تعرضى به كشورهاى دنياى سوم و اسلامى و به خصوص در اين منطقه برخلاف موازين است كه بايد پايه و اساس درستى مابين ملتها باشد(18).
2 - رويكرد عقيدتى اسلام مبتنى بر غيب و شهادت است
فلسفه تربيت در هر مكتبى ، تابعى از فلسفه اعتقادى و رويكرد جهان شناختى آن مكتب است . به همين نسبت هدفها، اصول و ارزشهاى تربيتى نيز متاءثر از رويكرد جهان شناختى است . اسلام در بيانى صريح و آشكار، اعتقاد به عالم غيب و شهادت را نخستين شرط ايمان معرفى مى كند. آيت الله شعرانى دراين زمينه گفته اند:
غيب در مقابل شهادت آمده است ، مراد از شهادت ، عالم محسوس و منظور از غيب ، عالم غير محسوس است . اقرار به عالم غير محسوس ، شرط نخستين ايمان و تقواست ، چون خداى تعالى و ملائكه و وحى و آخرت همه غير محسوسند(19).
حضرت امام صادق عليه السلام در بحث با منكران توحيد، سخن از آنجا آغاز كرد كه موجود، منحصر به محسوس نيست .
ابوعلى سينا الهيات اشارات را با اين بحث گشود، آن كه به غير محسوس ايمان ندارد، نه مبداء مى داند و نه به معاد قايل است .
امام خمينى در بيان چگونگى ارتباط تن و روح مى فرمايند:
بايد دانست كه به واسطه شدت اتصالى كه مابين ملك بدن و روح است چنانچه در فلسفه اعلا ثابت است كه نفس داراى نشئات غيب و شهادت است و آن عالى در عين دنو است و دانى در عين علو است و با وحدت تمام قواست ، بنابراين تمام آثار ظاهريه در روح و آثار معنويه در ملك بدن سرايت مى كند(20).
ايشان در بيان عوالم هستى مى نويسند:
بار ديگر به دو جهان بينى مادى و الهى بينديشيد. ماديون ، معيار شناخت در جهان بينى خويش را حس دانسته و چيزى را كه محوس نباشد، از قلمرو علم بيرون مى دانند و هستى را همتاى ماده دانسته اند و چيزى را كه ماده ندارد، موجود نمى دانند.
قهرا جهان غيب مانند وجود خداوند تعالى و وحى و نبوت و قيامت را يكسره افسانه مى دانند در حالى كه معيار شناخت در جهان بينى الهى ، اعم از حس و عقل مى باشد و چيزى كه معمول باشد، داخل در قلمرو علم مى باشد، گرچه محسوس نباشد، لذا هستى ، اعم از غيب و شهادت است و چيزى كه ماده ندارد، مى تواند موجود باشد و همان طور كه موجود مادى به مجرد استناد دارد شناخت حسى نيز به شناخت عقلى متكى است (21).
و در ادامه براى استناد به كلام الهى مى فرمايند:
قرآن مجيد، اساس تفكر مادى را نقد مى كند و به آنان كه بر اين پندارد كه لن نؤ من لك حتى نرى الله جهرة خدا نيست وگرنه ديده مى شد، مى فرمايد: لاتدرك الابصار و هو يدرك الابصار و هو اللطيف الخبير چشمها او را درك نمى كنند (نمى بينند) و او چشمها را درك مى كند و او لطيف و آگاه است .
فرجام (22)چنين رويكردى در تربيت ، وجود ملاحظاتى چون نيازهاى مادى معنوى ، تاءثيرات روحى و روانى ، تجليات جهان ناپيداى روح و بررسى تاءثيرات متقابل روح و جسم در يكديگر است .
3. تقدم تربيت خود بر ديگران
تربيت نفس (خودسازى ) از حيث رتبى و زمانى بر تربيت نفوس (ساختن ديگران تقدم دارد.
فلسفه تربيتى اسلام ، ناظر به تعالى فرد و جامعه است ، ليكن اولى را مقدم و اولى بر دوم تلقى ميكند. چنانچه آدمى قادر به سلطه بر خويشتن شود، در پرورش ديگران نيز توفيق خواهد يافت يكى از فرمايشهاى حضرت على عليه السلام ناظر به همين معناست :
هر كس كه خود را در منصب پيشوايى (هدايت ) مردم قرار مى دهد، بايد بيش از آنكه به تربيت ديگران اهتمام ورزد، در تاءديب نفس خويش همت گمارد و كسى كه ابتدا به تعليم نفس خود، قبل از تاءديب ديگران ، بپردازد، بيشتر سزاوار تجليل و تكريم است ، نسبت به كسى كه (فقط) به تعليم ديگران اشتغال دارد(23).
بى ترديد مربيانى كه قادر به خودسازى و تعالى خود باشند، در ساختن جامعه اى متعالى و پيشرو توانا هستند و در جلب اعتماد ديگران از موفقيت چشمگيرى برخوردارند.
نفس خود ناكرده تسخيراى فلان
چون كنى تسخير نفس ديگران
نفس را اول برو در بند كن
پس برو آهنگ وعظ و پند كن (24).
امام خمينى در اين زمينه مى نويسند:
تا اصلاح نكنيد نفوس خودتان را، از خودتان شروع نكنيد و خودتان را تهذيب نكنيد، شما نمى توانيد ديگران را تهذيب كنيد، آدمى كه خودش آدم صحيحى نيست ، نميتواند ديگران را تصحيح كند، هر چه آدم هم بگويد، فايده ندارد، كوشش كنند علمايى كه الان در حوزه ها هستند، در هر حوزه اى از حوزه هاى اسلامى كه اين جوانها كه ، با يك فطرت سالم مى آيد، بعد از ده بيست سال با يك فطرت فاسد بيرون نروند، تهذيب لازم است (25).
ايشان معتقدند كه موقعيت در ساختن ديگران ، در گرو توفيق در خودسازى است و مى فرمايند:
هر اصلاحى ، نقطه اولش خود انسان است اگر چنانچه خود انسان تربيت نشود، نمى تواند ديگران را تربيت كند... از اين جهت آن چيزى كه بر همه ما لازم است ابتدا كردن به نفس ، خودمان است و قانع نشدن به اينكه همان ظاهر درست بشود، و از قلبمان شروع كنيم ، مغزمان شروع كنيم و هر روز دنبال اين باشيم كه روز دوممان بهتر از روز اولمان باشد و اميدوارم كه اين مجاهده نفسانى براى همه ما حاصل بشود و دنبال آن مجاهده براى ساختن يك كشور
منابع ؛
10- همان ص 36
11- همان ، ص 230
12- جوانان از ديدگاه امام خمينى ، تبيان (دفتر شانزدهم ) ص 163، 164
13- قرآن ، اعراف / 156
14- نهج البلاغه ، تجرمه و شرح فيض الاسلام ، نامه 53، ص 993
15- آيين انقلاب اسلامى ، ص 409
16- همان
17- همان
18- همان
19- شعرانى ، آيت الله ميرزا ابوالحسن ، نثر طوبى ، ص 234
20- امام خمينى ، شرح حديث جنود عقل و عقل ، ص 381
21- آيين انقلاب ، اسلامى ص 24
22- همان ، ص 25
23- نهج البلاغه ، ترجمه و شرح فيض الاسلام ، حكمت 70 ص 1117
24- نراقى ، ملااحمد، مثنوى طاقديس ، ص 282
25- آيين انقلاب اسلامى ، ص 213